معنی بول بول - جستجوی لغت در جدول جو

بول بول

فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

از اتباع است، پول و پله، رجوع به پول و پله شود

لغت نامه دهخدا

از قرای ناحیۀ رستم از نواحی فارس، (جغرافیای مفصل غرب ایران ص 289)

لغت نامه دهخدا

(لِ اَوْ وَ)

قدیس، پاپ رم از سال 492 تا 496 م

لغت نامه دهخدا

جنبش، حرکت، تکان

لغت نامه دهخدا

روضه ذی هاش، موضعی است، عیاض بن نصر هری گوید:
بروضه ذی هاش ترکنا قتیلهم
علیه ضباع عکف و نسور

لغت نامه دهخدا

(بُ)

نام موضعی و کوهی است به یمامه. (منتهی الارب). کوهی است در وشم از سرزمین یمامه. و گویند آن کوهی است. و برخی آن را کوهی در یمامه از سرزمین بنی تمیم دانند. (از معجم البلدان) (از مراصد).
- یوم بلبول، از جنگهای عرب بوده است. (از معجم البلدان) (از مراصد)

نام موضعی و کوهی است به یمامه. (منتهی الارب). کوهی است در وَشم از سرزمین یمامه. و گویند آن کوهی است. و برخی آن را کوهی در یمامه از سرزمین بنی تمیم دانند. (از معجم البلدان) (از مراصد).
- یوم بلبول، از جنگهای عرب بوده است. (از معجم البلدان) (از مراصد)

لغت نامه دهخدا

تصویری از پول مول — تصویر پول مول

پول وجه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از وول وول — تصویر وول وول

جنبیدن تکان خوردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بلبول — تصویر بلبول

پیچار غاز (گویش گیلکی) رود مرغ کودک تیز هوش بلبل زبان

فرهنگ لغت هوشیار

لب بام

فرهنگ گویش مازندرانی

از اصوات، صدای جوجه ی پرندگان در شب، ساکت، آرام، صدای

فرهنگ گویش مازندرانی

حقه، کلک

فرهنگ گویش مازندرانی

بوی گند که در اثر گرما پراکنده شود

فرهنگ گویش مازندرانی

برق زدن چیزی، براق بودن، تلالو

فرهنگ گویش مازندرانی